مراتب فضل ایشان و مراتب تفکر ایشان و مراتب تعهد ایشان بر من معلوم بود. و آنچه که من راجع به ایشان متأثر هستم، شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است و آن مظلومیت ایشان در این کشور بود. امام خمینی (ره)



                 ای شهید مظلوم با بغض تلخ و داغ و گلوگیر با تو سخن می گویم و درحالی می نویسم که وفور اشک راه دیدگانم را بسته است...

آیا برای  مظلومیت تواجری  بالاتر از شهادت می توان یافت؟!...

     با تو سخنی دارم...چگونه بود طعم مظلومیتت؟ چگونه بود درد آگاهی ات و رنج ژرفای تفکرت؟ چگونه بود طعم زخم زبان های عزیزان و نزدیکانت؟ و چگونه بود گاه شهادتت؟!

     آری! می دانم که پاسخت چیست: احلی من العسل!

     چرا که اینهمه رنجی که کشیدی تورا هر لحظه به مولایمان حسین نزدیکتر می کرد...هر چند که نمی دانم آیا  لحظه شهادت تنها به لقاءلله اندیشیدی ویا  فکر آتش گرفتن خیام و اسارت اهل بیت نیز  با تو بود؟!...یا قدیم الاحسان بحق الحسین! آیا کسی هست که مظلوم تر از تو باشد مولای من! آیا کسی هست که زیباتراز تو به شهادت رسیده باشد؟ آیا شقی تر از قاتلان تو قاتلی هست؟ لعن الله قاتلیک یا اباعبدالله!

     ای شهید مرا ببخش...این بنده حقیر چه می دانم؟ شاید که تو آن لحظه که با فاطمه زهرا(س) دیدار کردی...به یاد خیام ما بودی که امروز  در حال آتش گرفتن است...شاید آن لحظه به تنهایی ولی امرمان می اندیشیدی و شاید از تصور اسارت افکارمان رنج می بردی؟!

     ای شهید دعایم کن!!! من هنوز به اندازه تو مظلوم نشده ام...




سویدای مریم نوشت:

 

 ببخشید که دیر نوشتم شهید!

بس که تو مظلومی!


زخمی به روی زخم به صد باره کوت کرد

دستی که در شب اهل ریا قنوط کرد

دستم برفت که بگویم ز سر زخم

انگار تمام خاطره هایم سکوت کرد...

(م.فروزان) 1388